حسین …

من از “حسین” قدر این آدمایی که این روزا سیاه میپوشن، ریش میزارن و صدای نوحه ی ماشینشون تا دوکوچه اونورتر میرسه ، چیزی نمیدونم

من تا نصف شب توی خیابونا عزاداری نمیکنم نه …

گاهی اوقات حتی حس میکنم من مسلمان نیستم!!!

اما گاهی اوقات تو خودم فرو میرم… فکر میکنم، به آدمایی که دور و برم هست. به شور و حالی که توی این ماه هست… به رفتارها و نگاه های همین آدما

برادر من خواهر من به خودت بیا…

به کجا داری میری ؟! دنبال چی میگردی؟!

بخدا چیزی که گم کردی رو اینطوری نمیتونی پیدا کنی…

به خودت بیا…

به خودت نگاه کن…

دنبال حسین میگردی؟! یا دنبال رضای خدا

فقط تورو خدا به خودت بیا…

س.س

درباره نویسنده

ساسان سلام زاده هستم متولد 1368، دانشجوی ارشد هوش مصنوعی. برنامه نویس، طراح وب. یکی از رویاهای کودکیم ساخت یک ربات دستیار هست چیزی که بتونه ۹۰٪ کارهای روزانه رو انجام بده، یه استارت هایی در این خصوص زدم...

یک پاسخ ارسال کنید.


× 4 = سی دو